اختصاصی کتاب سینما: فیلم، در اواخر دهه 40 و در "نیویورك" جریان دارد و "كورلئونه"، در اصطلاح جرائم سازماندهیشده، یك "پدرخوانده" یا "دون" و به عبارتی رئیس یك خانواده مافیایی است. "مایكل"، آزاداندیش غیرمتعصبی كه با نادیده گرفتن پدرش برای جنگیدن در جنگ جهانی دوم داوطلب شده بود، حالا به عنوان یك كاپیتان و یك قهرمان جنگ به كشور بازگشته است. "مایكل"، كه مدتها پیش، از قبول شغل خانوادگی سر باز زده است، به همراه دوست دختر غیر ایتالیاییاش، "كی" (دایان كیتن) كه برای اولین بار سر از شغل خانوادگی "مایكل" درمیآورد، در مراسم ازدواج خواهرش، "كانی" (تالیا شایر)، حاضر میشود.
چند ماه بعد و در ایام كریسمس، "دون"، هدف گلوله مرد مسلحی قرار میگیرد كه در استخدام قاچاقچی مواد رقیبی است كه پیش از این، درخواست كمكش از "دون" با توجه به روابط سیاسیای كه داشت رد شده بود، و به زحمت از مرگ نجات مییابد. "مایكل"، بعد از نجات پدرش از دومین اقدام به ترور، برادر بزرگ و تندخوی خانواده، "سانی" (جیمز كان) و مشاوران خانواده، "تام هگن" (رابرت دووال) و "سال تسیو" (ابی ویگودا) را متقاعد میكند كه بهتر است او كسی باشد كه از مسئولین این حوادث عیناً انتقام بگیرد."مایكل"، بعد از به قتل رساندن یك افسر پلیس فاسد و آن قاچاقچی مواد، در حالی كه آتش یك جنگ گانگستری در خانه زبانه كشیده، خود را جایی مخفی میكند. او كه عاشق یك دختر بومی شده با او ازدواج میكند اما كمی بعد، دختر به دست دشمنان "كورلئونه" در جریان سوءقصدی به جان "مایكل" كشته میشود. "سانی" هم كه مورد خیانت شوهر خواهرش قرار گرفته، سلاخی میشود. زمانی كه "مایكل" به خانه برمیگردد و "كی" را راضی به ازدواج میكند، پدرش، نیرویش را دوباره به دست میآورد و با اطلاع از اینكه "دون" قدرتمند دیگری، كارگردان اصلی و پشت پرده ماجراهای مربوط به مواد مخدر و باعث در گرفتن جنگهای گانگستری است، با رقبایش صلح میكند. به محض آنكه لباس "دون" جدید بر تن "مایكل" مینشیند، خانواده را به دوره جدیدی از سعادت و خوشی هدایت میكند و سپس با تثبیت قدرت خانواده و تكمیل انحطاط اخلاقی خود، مبارزات انتقامجویانهای را علیه كسانی شروع میكند كه زمانی سعی در محو كردن "كورلئونه"ها داشتند.
مروری بر سهگانه «پدرخوانده»
نویسنده: امان جليليان
از زمان ساخت نخستین قسمت از «پدرخوانده» به کارگردانی فرانسیسفورد کوپولا چندین سال میگذرد و این فیلم هنوز یکی از محبوبترین آثار است. در نظرخواهی از منتقدان و کارشناسان و نیز یکی از مهمترین فیلمها تاریخ سینماست به شهادت فیلمسازان معتبر و علاقهمندان جدی هنر هفتم. «پدرخوانده» همچنانکه میدانیم داستان ویتو کورلئونه ایتالیایی مهاجر ماجراجویی است که در کودکی شاهد قتلعام اقوامش است و رفتهرفته سازوکار زندگی در شرایط خشونتآمیز جامعه آمریکا را میآموزد و با هوش بالا و قدرت غریزی خودش، به جایگاه مهمی در مافیای نیویورک دست مییابد و پس از رسیدن به ثروت و قدرت فراوان، در اواخر عمر و پیش از مرگ، مایکل فرزند کوچکش را جانشین خود میسازد و مایکل نیز با گذر زمان، هم راههای حفظ قدرت را میآموزد و هم مجبور است مشکلات خانوادگیاش را سامان بخشد.
تا این که در پیری مایکل، تنها دخترش در جریان حملهای تروریستی به قصد جان مایکل، خود را پیشمرگ پدر میکند. این داستان سه قسمت فیلم «پدرخوانده» است به کارگردانی کوپولا که نسخه اول در سال 1972 ساخته شد و پس از موفقیت عظیم در مراسم اسکار آن سال، قسمت دومش نیز توسط این کارگردان در سال 1974 ساخته شد که برای کوپولا و گروه سازندگان بار دیگر موفقیتی دیگر را به همراه آورد. پس از گذشت حدود 16 سال، کوپولا قسمت سوم فیلمش را ساخت که به اندازه دو کار قبلی موفق نبود و این سهگانه اکنون بهعنوان یکی از گنجینههای سینمای گنگستری مطرح است و محبوب نزد فیلمبینهای کشورهای سراسر جهان.
کوپولا و «پدرخوانده»
به هیچ عنوان نمیتوان فرانسیسفورد کوپولا را بدون سهگانه «پدرخوانده» تصور کرد. این کارگردان در فراز دیگری از فعالیت فیلمسازیاش اثر افشاگرانه، عظیم و ضدجنگ «اینک آخرالزمان» را ساخت و سپس درام ترسناک و عاشقانه «دراکولای براماستوکر» را کارگردانی کرد که هر دو امروز همردیف با «پدرخوانده»ها بهعنوان شاهکارهای تاریخ سینما یاد میشود. اما نکته مهم این است که کوپولا تا پیش از کارگردانی قسمت اول «پدرخوانده» اصلا آدم شناختهشدهای نبود و گامی که همان ابتدا برای کارگردانی این فیلم برداشت، تاکنون نام او را در زمره استادان زنده سینما قرار داده است. کوپولا در زمان ساخت نخستین قسمت فیلمش برخلاف تعدادی از همنسلانش که تحت تاثیر سینمای نوین اروپا که در سینمایشان کارگردانان نقش متمرکز و تاثیرگذاری داشتند، به بخشهای جانبی فیلمش نیز توجه ویژهای مبذول داشت و دست آنان را در خلاقیت در مسیری که کارگردان تعیین کرده بود باز گذاشت. به این ترتیب است که امروزه در کنار این فیلم مهم، موسیقی گوشنواز و موثر آن نیز شنیدنی است و نیز فیلمبرداری و صحنهآرایی چشمگیر آن. در حقیقت کوپولا شبیه نسل فیلمسازانی از جنس آلفرد هیچکاک است تا مولفان روشنفکر اروپایی نظیر روبر برسون.
کوپولا در ابتدای دهه هفتاد میلادی کارش را با قدرت تمام آغاز کرد؛ همنسلان او مثل استیون اسپیلبرگ و برایان دیپالما نیز چنین وضعیتی داشتند و به لطف حضور آنان در کنار صنعتگر چیرهدستی مثل جورج لوکاس با فیلمهای «جنگهای ستارهای»، سینمای آمریکا نسل مستعد آینده خود را شناخت.
براندو و «پدرخوانده»
بسیاری معتقدند که هیچ بازیگری تاکنون در تاریخ سینما نتوانسته عمق شخصیتی را بهمانند مارلون براندو در «پدرخوانده» درآورد. این نظریه افراطی را میتوان این گونه تعدیل کرد که ویتو کورلئونه قطعا یکی از شاهنقشهای تاریخ سینماست با نقشآفرینی حیرتآور براندو. مروری بر کارنامه براندو نشان میدهد که این بازیگر نابغه پس از بازی در فیلمهای مثل «مردان»، «اتوبوسی بهنام هوس»، «جولیوس سزار» و به ویژه پس از اسکاری که به خاطر بازی در «در بارانداز» گرفت، در دهه شصت میلادی آن درخشش سالهای نخست حضورش در سینما را نداشت و با فیلمهای مثل «کنتسی از هنگکنگ» و «شورش در کشتی بونتی» رفتهرفته داشت به چهرهای معمولی در سینما تبدیل میشد؛ چیزی مثل سالهای میانی و پایانی بازیگری لارنس الیویه در سینما. اما دهه هفتاد برای براندو دههای ثمربخش بود و او بار دیگر نام خود را این بار نه به عنوان یک پدیده بلکه به عنوان یک بازیگر اسطورهای بر سر زبانها انداخت. براندو در دو فیلم «پدرخوانده» و «آخرین تانگو در پاریس» بار دیگر نشان داد که تمامشدنی نیست و هنوز میتوان شاهد درخشش او بود. کوپولا که برای ایفای نقش اصلی فیلمش از ابتدا روی مارلون براندو حساب ویژهای باز کرده بود، در خاطراتش از حساسیت جنونآسای این بازیگر در پی بردن به اعماق این نقش میگوید و این که وقتی لایههای شخصیتی پنهان کاراکتر ویتو کورلئونه را دریافت، دیگر مهارنشدنی بود. براندو که نخستین بار در سال 1954 اسکار بهترین بازیگر را گرفته بود، در سال 1972 یک بار دیگر به این افتخار نائل آمد و پس از کاترین هپبرن و اینگرید برگمن، پرافتخارترین بازیگر شد. ویتو کورلئونه قطعا یکی از شاهنقشهای تاریخ سینماست که براندو آنرا حیرتآور اجرا کرده است. براندو اما در آن سال در اعتراض به سیاستهای نژادپرستانه هالیوود، به ویژه در نحوه نمایش شخصیت سرخپوستان آمریکا، از شرکت در مراسم و دریافت جایزه اسکار سر باز زد و دختر سرخپوستی را به نمایندگی از خود فرستاد تا متن نامه اعتراضآمیز این بازیگر را بخواند.
براندو در «پدرخوانده» در کنار رابرت دووال (که یک بار دیگر نیز با هم در شاهکار دیگر کوپولا «اینک آخرالزمان» همبازی شدند)، جیمز کان، جان کازال (بازیگر مستعدی که پس از بازی در «شکارچی گوزن» به دلیل ابتلا به سرطان درگذشت) و دایان کیتون (بازیگر «آنیهال» که در قسمتهای بعدی «پدرخوانده» نیز ظاهر شد) آنچنان بازی بینقصی از خود به نمایش گذاشت که همه بازیگران این فیلم را تحتالشعاع هنرنمایی خویش قرار داد. بعدها منتقدان با ستایش از بازی براندو در این فیلم گفتند که درخشش خیرهکننده یک ابربازیگر در فیلمی نظیر «پدرخوانده» ممکن است همیشه هم به نفع فیلم تمام نشود چون دیگر بازیگران هرگز توان برابری و همراهی با چنین غولهایی را ندارند و یکدستی کار از بین میرود.
پاچینو و «پدرخوانده»
در میان نامزدهای دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش اصلی در مراسم اسکار سال 1972 نام یکی دیگر از بازیگران «پدرخوانده» نیز به چشم میخورد. آل پاچینو آن زمان جوانی بود که با بازی در یکی دو فیلم استعداد خود را نشان داده بود، اما همان زمان بسیاری به کوپولا هشدار داده بودند که برای نقش مهم فیلمش به پاچینو اعتماد نکند.
کوپولا که کاندیداهای زیادی را برای ایفای این نقش میدید که اتفاقا همهشان از پاچینو مشهورتر بودند، اما سر حرف خود با جدیت ایستاد و تاریخ نشان داد که سوای تواناییهای دیگرش در کارگردانی، چقدر در شناخت استعدادها و بهرهگیری از آنها استاد است. اهمیت نقش مایکل کورلئونه در «پدرخوانده» از آن رو بود که فرزند کوچک ویتو پس از مرگ سانی کورلئونه، جایگزین پدر میشد و در قسمت بعدی باید نقش اصلی را ایفا میکرد. پاچینو در آن مقطع با قد کوتاه و چهره آرامش یکی از شاگردان مکتب آکتورز استودیو و یکی از مستعدترین هنرآموختگان روش لی استراسبورگ در سینما بود. از آنجایی که خاستگاه براندو نیز آکتورز استودیو بود، کمک بسیاری به آل پاچینو کرد. پاچینو که امروزه یکی از نامآورترین بازیگران تاریخ سینما از او یاد میشود، نخستین بار با «پدرخوانده» به همگان معرفی شد.
دنیرو و «پدرخوانده»
داستانی که از «پدرخوانده» در بالا نقل شد، روایت خطی و منطق زمانی دارد. یعنی ابتدای قصه از کودکی ویتو و قتلعام اقوامش شروع میشود و با مرگ دختر مایکل به پایان میرسد. در حالی که کودکی و جوانی ویتو را در قسمت دوم فیلم میبینیم. یعنی با توجه به شناختی که از او در قسمت اول پیدا کردهایم حالا در قسمت دوم، با رجعت به گذشتهاش به شناخت بهتری از ویتو دست مییابیم که چه زمانی وارد آمریکا شد و چگونه به این شخصیتی که میشناسیم تبدیل شد. نقش جوانی ویتو را رابرت دنیرو بازی کرد که در آن زمان مثل پاچینو بازیگر جوان و تازهکاری بود که در ابتدای راه قرار داشت. ایفای نقش جوانی ویتو که مارلون براندو پیریاش را بازی کرده، به طور نمادین جایگاه دنیرو را نشان میدهد و این که 2 سال پس از درخشش براندو در قسمت اول، حالا مسوولیت بازیگری که باید نقش جوانیاش را بازی میکرد به مراتب سنگینتر میکرد. دنیرو در دهه هفتاد با فیلمهایی مثل «پدرخوانده» به افتخارات زیادی دست یافت. بازی او در قسمت دوم فیلم کوپولا به قدری تاثیرگذار و قوی بود که نامش را بر سر زبانها بیندازد. در حقیقت قسمت دوم «پدرخوانده» دوئل بازیگری او بود در کنار غول تازه متولد شدهای به نام آل پاچینو. 22 سال بعد، این دو بازیگر افسانهای سینما بار دیگر نیز در فیلمی در کنار هم جلوی دوربین رفتند و یک بار دیگر اوج هنر خود را به نمایش گذاشتند. نام این فیلم «مخمصه» بود به کارگردانی مایکل مان.
ما و «پدرخوانده»
«پدرخوانده» را به جرات میتوان یکی از تاثیرگذارترین آثار هنری سینمای جهان در ایران دانست. اگر فیلمهایی مثل «همشهری کین»، «اودیسه 2001» و فیلمهای هنری دیگر با وجود عظمت و اهمیت، چندان میان منتقدان و فیلمسازان و حتی مردم هواخواه نداشتند و محبوب نبودند، «پدرخوانده» از آن دسته فیلمهای مهمی بود که مورد توجه همه نیز قرار گرفت. از این حیث میتوان «پدرخوانده» را مثل «سرگیجه» هیچکاک دانست. دو فیلمی که در نظرخواهیهای گوناگون به عنوان محبوبترین فیلمهای تاریخ سینما شناخته شدند. بخش مهمی از محبوبیت «پدرخوانده» به خاطر حضور بازیگران شاخص آن و نقشآفرینی درخشانشان بود. دلایل محبوبیت سه بازیگر اصلی فیلم در ایران، قطعا با توجه به اکران این فیلم در ایران قابل ارزیابی است.
زندگینامه کارگردان
فرانسیس فورد کاپولا (7 آوریل 1939، دیترویت، میشیگان) یکی از مشهورترین کارگردانان و تهیهکنندگان آمریکایی ایتالیاییتبار سینمای هالیوود است. او به جز کارگردانی، فیلمنامه مینویسد، شراب تجارت میکند، مجله چاپ میکند و صاحب هتل نیز هست. او را بیشتر به خاطر ساخت سهگانه پدرخوانده میشناسند. اولین فیلمنامهی خود را با نام (پیلما.پیلما) نوشت و در سال 1963 اولین فیلم خود را ساخت. وی توانست درسال 1966 برنده اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی شود. در سال 1966 کمپانی مستقل فیلم زئوتروپ را همراه با جورج لوکاس تأسیس کرد. اولین فیلم این کمپانی به کارگردانی جورج لوکاس و تهیهکنندگی کاپولا بود. در 1970 به خاطر فیلمنامهی "پاتن" (فرانکلین جی شافنر) برندهی اسکار بهترین فیلمنامه شد.
دومین فیلمی که به این صورت تهیه شد توانست در پنج رشته جایزه اسکار نامزد شود که یکی از این نامزدیها جایزه بهترین فیلم بود.
تکه کلام پدر خوانده همچنین تکه کلام دون کورلئونه در فیلم پدر خوانده 1 سبب شد که کانگسترها و مافیاییهای آمریکا از تکه کلام "پیشنهادی میدم که نتونه رد کنه" استقبال فراوانی کردند و یکی از تکه کلامهای رایج آنها شد.
کاپولا در 1939 در دیترویت به دنیا آمد اما کودکی و نوجوانی خود را در نیویورک همراه با خانواده آمریکایی ایتالیایی خود گذراند. پدرش کارمینه کاپولا آهنگساز و موسیقیدان در ارکستر شهرشان (دیترویت) فلوت میزد و مادرش بازیگر بود. او کودکی سختی را به خاطر فلج اطفال پشت سر گذاشت. او مدرک خود را در ادبیات نمایشی از دانشگاه هوفسترا اخذ نمود و سپس به دانشگاه کالیفرنیا در لوس آنجلس به تحصیل فیلمسازی پرداخت. او کار خود را در سینما با دستیاری راجر کورمن شروع کرد و در چند فیلم به عناوین مختلف او را یاری کرد. کورمن در ساخت فیلمهای کم هزینه ترسناک و علمی، تخیلیِ درجه 2 متخصصی افسانهای بود.
بقیه مطلب در لینک زیر:
http://cinemabook.ir/index.php/archive/slide-archive/2739-godfather.html